تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، کشور ما پیوسته مورد هجوم و تاخت و تاز بیگانگان و عرصه ی رقابت ابرقدرت ها بود، به گونه ای که همین موضوع، استقلال عمل دولت ایران را تحت تأثیر خود قرار می داد

یک ویژگی پایدار در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی معاصر ایران، قرار گرفتن ایران در وضعیت رقابت میان ابرقدرت ها و زورگویان و وجه المصالحه قرار گرفتن ایران در معادلات میان استعمارگران بوده است، به گونه ای که حاصل این موضوع برای ایران به شکل دخالت، نفوذ و تهاجم خارجی خود را نشان داده و نقض تمامیت ارضی و هویت سرزمینی ایران را در پی داشته است. از نقطه نظر تاریخی، از زمانی که نخستین برخوردها و دیدارها میان ایرانیان و اروپاییان صورت گرفت و برادران شرلی از دربار شاه عباس صفوی دیدار کردند و پس از آن، بویژه پس از جنگ های ایران و روس، نفوذ غربی ها در ایران رو به فزونی گرفت. با این وجود، انقلاب مشروطه را بایستی نقطه عطفی در بسط نفوذ روس و انگلیس در ایران دانست، زیرا بنا به قرارداد ترکمانچای، روس ها متعهد شده بودند تا از هر یک از فرزندان ایل قاجار که در ایران به سلطنت می رسند حمایت کنند بنابراین روس ها به طور سنتی در دربار قاجار دارای نفوذ بودند و حال که پیروزی انقلاب مشروطه در ایران منجر به بسط نفوذ انگلستان در ایران شد، زیرا این انقلاب منجر به قدرتگیری روشنفکران فراماسون سکولار که وابسته به انگلیس بودند، شد به معنای کاهش قدرت دربار در حیات سیاسی ایران و به تبع آن  کاهش نفوذ روس ها در ایران بود، بنابراین روس ها برای آنکه در مقابل رقیب خود، انگلیس، کوتاه نیامده باشند به مخالفت با انقلاب مشروطه در ایران پرداختند، به گونه ای که مجلس اول مشروطه را به توپ بستند. روس ها در اقدام بعدی خود با اولتیماتوم به دولت ایران برای اخراج مستشار امریکایی، مورگان شوستر از ایران، دولت ایران را تحت فشار قرار دادند و عملا موجب تعطیلی مجلس دوم مشروطه شدند.

روس و انگلیس در اقدام بعدی خود، با انعقاد قرارداد 1907 ایران را به سه منطقه تقسیم کردند؛ منطقه شمالی تحت کنترل روسیه، منطقه جنوبی تحت کنترل انگلیس و منطقه ی بیطرف مرکزی. این دو در اقدام بعدی خود با انعقاد قرارداد 1915، نیروهای قزاق تحت رهبری روسیه و پلیس جنوب تحت رهبری انگلیس برای حفاظت از منافع خود در ایران تشکیل دادند. در مقطع بعدی، دخالت یگانگان موجب روی کارآمدن حکومت دیکتاتوری رضاخان پهلوی شد که در واقع، تمامی دستاوردهای انقلاب مشروطه را به طور کامل از بین برد و آنگاه که در جریان جنگ جهانی دوم، رضا شاه اندکی از خود استقلال عمل نشان داد، وی را برکنار و پسرش را به جای وی به سلطنت نشاندند. در همین زمان که دولت های متفق وارد خاک ایران شده بودند و در واقع خاک ایران رابه اشغال خود درآورده بودند، کنفرانس تهران با حضور رهبران امریکا، شوروی و انگلیس، یعنی روزولت، استالین و چرچیل برای تعیین زمان مناسب جهت خروج نیروهایشان از ایران[1] و همچنین تعیین ترتیبات حاکم بر جهان، پس از پایان جنگ تشکیل شد و در شرایطی که طبیعتا می بایست دولت ایران در این کنفرانس یک طرف مذاکره می بود، آنها حتی اجازه ندادند که شاه ایران در این مذاکرات شرکت و در جریان روند مذاکرات قرار بگیرد. با این وجود، متفقین نیروهای خود را حتی پس از پایان جنگ تا مدت ها در خاک ایران نگه داشتند.

  در همین اوضاع و احوال، روس و امریکا همزمان با هم تقاضای امتیاز نفت شمال ایران را داشتند که تقاضای آنها از سوی ایران رد و در همان زمان جرقه های ملی شدن صنعت نفت در مجلس چهاردهم زده شد. ... صنعت نفت در ایران ملی شد اما آنگاه که دکتر مصدق می رفت تا ضربه کاری خود را بر پیکر امپراتوری انگلیس وارد آورد، با تحریم نفتی غربی ها و شوروی مواجه شد و سرانجام با کودتایی که از سوی عوامل سازمان سیا و با هماهنگی های صورت گرفته میان امریکا و انگلیس صورت گرفت، حکومت مردمی دکتر مصدق سرنگون شد.  

از این زمان به بعد، نفوذ امریکا در ایران به طور بی سابقه ای افزایش می یابد، به گونه ای که ایران به عضویت پیمان سنتو درآمده و پس از آن قرارداد دوجانبه دفاعی میان ایران و امریکا منعقد می شود. از این به بعد، ‌در چارچوب دکترین دوستونی نیکسون - کیسینجر، نقش ژاندارمی منطقه از سوی امریکا به ایران و اگذار می شود و در واقع، ایران به عاملی جهت تأمین منافع امریکا در منطقه تبدیل می شود که حاصل این امر برای ایران، ‌جدایی بحرین و ادعاهای امارات در خصوص جزایر سه گانه و... است. امریکا پس از این و در شرایطی که حوادث انقلاب اسلامی در ایران اوج گرفته بود، از اقدامات وحشیانه دژخیمان رژیم شاه حمایت می کرد، به گونه ای که کارتر، رئیس جمهور امریکا از اقدامات سرکوبگرانه رژیم شاه در به خاک و خون کشیدن قیام 17 شهریور مردم تهران حمایت به عمل آورد. کارتر در اقدام بعدی خود از نخست وزیری بختیار حمایت کرد و حتی از سوی امریکا ژنرال هایزر نیز روانه تهران شد تا برای حفظ ساختار ارتش و نهاد سلطنت در ایران، کودتایی در ایران انجام دهد که موفق نمی شود.

حاصل اینکه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، کشور ما پیوسته مورد هجوم و تاخت و تاز بیگانگان و عرصه ی رقابت ابرقدرت ها بود، به گونه ای که همین موضوع، استقلال عمل دولت ایران را تحت تأثیر خود قرار می داد و در واقع، بویژه در دوران پهلوی دوم، ایران به عرصه ی دخالت و حیات خلوت امریکا تبدیل شده بود. از این رو، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بلافاصله عضویت ایران در پیمان سنتو ملغی اعلام و پیمان دوجانبه دفاعی با امریکا نیز باطل اعلام شد، پایگاه های استراق سمع امریکا در داخل خاک ایران در مجاورت شوروی برچیده شد و در ارتباط با شوروی نیز انقلابیون مواد 5 و 6 قرار داد مودت را ملغی اعلام کردند.[2]  

در مقطع بعدی، با وجود آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه نظام نوپای اسلامی و علیرغم شروع حرکت های تجزیه طلبانه ی متعدد در داخل، از جمله در کردستان، گنبد، سیستان و خوزستان، نه تنها وجبی ازخاک ایران جدا و به تصرف دشمن در نیامد، بلکه به واسطه ی الطاف خداوند و حضور مردم در صحنه، بویژه جانفشانی پاسداران سپاه اسلام، نه تنها همه آن توطئه ها دفع شد، بلکه جمهوری اسلامی ایران در یک جنگ نابرابر به پیروزی هم نایل شد. در شرایط کنونی نیز، با عنایات پروردگار، جمهوری اسلامی ایران به حدی از اقتدار و توان رسیده است که هیچ قلدری فکر تجاوز و خدشه دار ساختن استقلال و تمامیت ارضی کشور را به سر خود راه نمی دهد  و این همه حاصل تشعشع امواج نورانی و حیات بخش انقلاب اسلامی ایران است که در داخل کشور تابیدن گرفته و اینگونه مایه ی عزت برای اسلام و ایران شده است.

 

 


 


[1] . بحث خروج نیروهای متفقین از ایران از آن روی مطرح شد که متفقین به زعم خودشان، ایران را اشغال نکرده بودند، بلکه ورود آنها به ایران در راستای عضویت ایران در جبهه متفقین بود که صورت گرفته بود. زیرا پس از عزل رضا شاه،‌ متفقین دولت ایران را وادار کردند تا به دولت های محور اعلان جنگ کند و به عضویت متفقین درآید. بنابراین متفقین، حضور خود در ایران را بر مبنای همکاری ایران با آنها و عضویت ایران در شمار کشورهای متفق قلمداد کردند!

[2] . قرار داد مودت در 1299ه. ش. میان ایران و شوروی منعقد شد و بر اساس مواد 5 و 6 این قرار داد به شوروی این اختیار داده شد ه بود که چنانچه در داخل خاک ایران، تهدیدی متوجه منافع و امنیت شوروی باشد، این کشور خود رأسا برای دفع آن وارد خاک ایران شده و آن تهدید را دفع نماید. رضاشاه و پسرش مایل بودند که این مواد را ملغی اعلام کنند اما نتوانستند.