سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :51
  • بازدید دیروز :4
  • کل بازدید :319527
  • تعداد کل یاد داشت ها : 546
  • آخرین بازدید : 102/12/29    ساعت : 2:7 ع
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
تدبر در قرآن
آیه قرآن
کاربردی

http://fadahiyerahbar.parsiblog.com/Files/5a0c658c26d1ce07adf087f63ec4bea3.jpg

احتمالا شما هم تو کوچه خیابون متوجه پسرای شدید که شبیه دختران یا ببخشید دخترانی رو دیدید که شبیه پسران….خودمم نفهمیدم چی گفتم بریم ادامه مطلب تا متوجه بشید منظورم به کیاست

 

 خب دیگه این خواهر مون (نیمه برادرمون ) که نیاز به توصیف نداره  همه چیزش مشخصه

http://fadahiyerahbar.parsiblog.com/Files/25ebe9a035fec1ce4fc0e17bbab3c2ba.jpg

خب این نیمچه برادر کمی غده مردانگردی هنوز در وجودش موجوده و مث بالایی ضایع بازی در نیاورده

http://fadahiyerahbar.parsiblog.com/Files/923f4f4ae428ab92aab0a3f040c23857.jpg

در مورد این دو نفر قضاوت رو میزارم به عهده خودتون . من بی خیال میشم

http://fadahiyerahbar.parsiblog.com/Files/fbe41be2a8e5077edeea72107eeb13db.jpg

جمله آخر و به دور از شوخی :

افرادی که فقط اسم شون مرده و در ظاهر و عمل هیچ بویی از مردانگی نبردن لطفا کنند و آبروی مردهای واقعی رو حفظ کنند

لطفا نظرتونو در این خصوص بیان کنید





      

با توجه به سابقه مدل‌ها و روند تغییر سبک پوشش مردم، برای تابستان 93 باید منتظر چه چیز بود؟ و چه مدل و طرحی برای زنان و دختران در آن فصل در نظر گرفته شده است؟

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - سیدعباس مرادی؛ بهمن‌ماه سال قبل بود که در متنی با عنوان «ساپورت بدن نما؛ سلاح نامرئی تهاجم فرهنگی» تذکر دادم که تابستان 92 فصل مانتوهای بدون دکمه است. فصلی که در آن بدون هیچ مقاومتی عریانی پوشیده شده‌ زنان و دختران به نمایش گذاشته خواهد شد. و شد آنچه که نباید می‌شد. در آن پست عرض کرده بودم که یک سیر کاملاً هدفمند و هوشیارانه برای تغییر سبک پوششی ما تدوین شده است که بدون کم و کاست و با حداکثر موفقیت در حال پیاده سازی است. اکنون این سوال مطرح است، با توجه به سابقه‌ مدل ها و روند تغییر سبک پوشش مردم، برای تابستان 93 باید منتظر چه چیز بود؟ و چه مدل و طرحی برای زنان و دختران در نظر گرفته شده است؟

برای پاسخ دادن به این سوال باید چند سوال را پاسخ داد:

1. آخرین نوع پوشش یا همان مد چه بود؟
2.
 آیا سابقه‌ تغییر مد این امکان را بوجود می‌آورد که تغییر ناگهانی در مد داشته باشیم؟
3.
 مد سال آینده چیست؟

1. در مطلب سابق گفته شد که روند جا اندازی مد جدید از پاییز به تابستان است. عرض شد که عموم مردم فکر می کنند که پاییز و زمستان بواسطه سرمای بیشتر پوشیدگی بیشتر خواهد شد و این تفکر متاسفانه در بین مسئولان هم وجود دارد، از این رو مقاومت (چه از جانب متدینین و چه از جانب مسئولین) در برابر مدها و پوشش‌های جدید در این فصل به صفر می‌رسد. شروع تبلیغ مد جدید از اواسط آبان تا اواخر اسفند است. با شروع فصل بهار و آغاز افزایش دما، مدهای جدیدی که در طول پاییز و زمستان تبلیغ می‌شدند بطور وسیع و در فرم بهاره و تابستانه روانه‌ بازار می‌گردند. از این رو آخرین مد پذیرفته شده در جامعه مدی است که در شهریور ماه مشاهده کرده‌ایم و آن چیزی نیست بجز مانتوهای بدون دکمه و ساپورت های زنگی.

 2. واضح ترین مد شکست خورده‌ ارائه شده در ایران، مدل شلوارهای نخی گشاد بود. اشتباه محاسباتی عقبه‌ فکری تهاجم فرهنگی در این بود که تبلیغ نمایش اندام و لاغری را در این مد شکست خورده لحاظ نکرده بودند. از همین رو بود که استقبالی از طرف جامعه‌ هدف (یعنی همان خانم‌هایی که با سخت‌ترین رژیم‌ها خود را به حدی از لاغری رسانده بودند و تمایل داشتند که اندام به روز خود را به نمایش بگذارند) صورت نپذیرفت، اما مدل ساپورت و مانتوی بدون دکمه نه تنها با این مشکل مواجه نشد، بلکه مورد استقبال هم قرار گرفت و متحیرانه‌تر اینکه زنان و دخترانی که اضافه وزن و گاهی چاقی هم داشتند نیز از این لباس ها استقبال کردند.

با این توضیح امکان اینکه عقبه‌ فکری تهاجم فرهنگی دستور عقب نشینی از این مد را صادر کند، وجود ندارد.

3. سوال سوم به دو دلیل طرح شده است. دلیل اول توضیحی است که در پاسخ به سوال اول آوردیم. (یعنی اینکه شروع تبلیغ مد جدید از اواسط آبان تا اواخر اسفند است.) دلیل دوم هم پاسخی است که به سوال دوم داده شد (یعنی اینکه مد جدید در راستای آخرین مد پذیرفته شده خواهد بود).  قبل از پاسخ به سوال سوم باید یک سوال اساسی (ولی فرع بر موضوع مد نظر مطلب) پاسخ داده شود: مدهای جدید به چه صورت در جامعه تبلیغ می‌شوند؟ یا به عبارت دیگر چه کسانی مروجین ابتدایی مدهای جدید هستند و از کجا با این مدها آشنا می‌شوند؟

جواب این سوال بسیار تاسف‌بار است. آستانه‌ تحمل فرهنگی کشور به حدی پایین آمده است که هر مدلی بتواند بازی تبلیغات را ببرد، در آن پذیرفته خواهد شد و تاسف‌بارتر اینکه عطش دانش آموزان و دانش آموختگان در پذیرش هر چیزی که اسمش را مد بگذارند بسیار بالاست. از آنجا که این قشر بیشترین کاربران فضای مجازی و مخاطبان برنامه‌های ماهواره‌ای هستند، مدهای جدید را از طریق این دو رسانه دریافت می‌کنند. تبلیغات مدهای جدید هم از مدل «به مرگ می گیرند که به تب راضی شوند» پیروی می کند، یعنی تبلیغات بین یک مُدِ سقف و یک مُدِ کف صورت می‌پذیرد؛ مُدِ سقف در ماهواره‌ها و مُدِ کف در تبلیغات اینترنتی.

با توضیحات ارائه شده و با نگاهی گذرا به تبلیغات مدهای زمستانه، ست لباس های «پالتو-تونیک-ساپورت- چکمه» بیشترین حجم تبلیغاتی را به خود اختصاص داده است. دقیق‌تر آن که ما از مانتوهای بلند بدون دکمه به پالتوهای کوتاه بدون دکمه و تونیک‌های متفاوت از مدل های سابق رسیده‌ایم. تونیک‌هایی که متفاوت از گذشته بلند و پوشیده نیستند، بلکه کوتاهند و حداکثر تا سر فاق را می‌پوشانند. اگر این مد بعنوان مد لباسی زمستانه در جامعه پذیرفته شود باید گفت که در فصل گرما (که دیگر نیازی به پوشش پالتو نیست) باید با مانتو (ولو بدون دکمه‌اش) خداحافظی کرد.

تابستان 93 نقطه‌ عطف تغییر جامعه‌ پوشیده‌ ایرانی به جامعه‌ برهنه‌ غربی و چه بسا بدتر خواهد بود. اگر تا تابستان 93 روند تغییر پوشش اصیل ایرانی به کندی صورت می‌پذیرفت، بعد از آن با شیب غیرقابل مهاری به سمت انحطاط اخلاقی (نه در حد کلام، بلکه به معنی آنچه در غرب بوقوع پیوسته) مواجه خواهیم بود





      

به سبب فعالیت‌هایی که در یکی از کانون‌های دانشگاهی داشتم، با او همکار بودم و بعضاً سر یک میز با هم بحث می‌کردیم...

گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو» - سیده سارا توانگر؛ هم رشته ام رشته خوبی است، هم دانشگاهم جزو برترین دانشگاه های کشور است. هر کس هم که مرا می شناسد مرا جزو مذهبی ها می داند؛ یعنی هیچ کس در دانشگاه مرا بدون چادر ندیده. شماره ام هم کاملاً شخصی است. هیچ کدام از همکلاسی های آقا هم جرأت بگو و بخند با مرا نداشتند تا همین امروز که دارم آماده می شوم برای آزمون ارشد.او هم مثل من است؛ شاید هم متعصب تر از من. بشدت مذهبی و معتقد. جوری که آن اول ها هیچ کس باور نمی کرد که میان او و من رابطه عاطفی به وجود آید ...

به سبب فعالیت هایی که در یکی از کانون های دانشگاهی داشتم با او همکار بودم و بعضاً سر یک میز با هم بحث می کردیم؛ اتفاقاً روحیات مان هم جوری بود که بشدت با هم داغ و هیجانی بحث می کردیم و یک جورهایی کارمان به دعوا می کشید!

اما حدود ترم چهار این دعواها کم کم شد بذر محبتی که در دلم و دلش افتاد. آن اول ها پیامک هایی با مضمون مثلاً تبریک و تسلیت ایام. بعداً پیامک هایی با مضامین اجتماعی مثلاً جملات دکتر شریعتی و کم کم شعرهای عاشقانه...

مذهبی هستیم! برای همین هم از موقعی که فهمیدیم دلمان لرزیده، کلی بر خودمان سخت گیری می کردیم؛ درست عینِ نفس و دوران در فیلم دلشکسته...!

مدتی که گذشت دیدم دارم اذیت می شوم. این که محبتی به یک نامحرم داشته باشی فقط یک حالت خوب دارد: این که به ازدواج ختم شود.

او هم خوب می دانست این را و از همان موقع افتاد به فکر ازدواج.

با عُرضه است. مطمئنم که اگر بخواهد می تواند خیلی راحت یک زندگی نُقلی دو نفره را جمع و جور کند. من هم که سیندرلا نیستم که کاخ نشین باشم و هزار و یک قرِ و فِر بعضی همسن و سال هایم را داشته باشم. اصلاً زوج های مذهبی این طوری می شوند. ساده. بی آلایش. اولش کلی سختی می کشند. انقدر زمین می خورند تا کم کم پرواز را یاد می گیرند.

تازه! مطمئنیم به وعده خدا: یغنهم الله من فضله را ایمان داریم، اما...

از روزی که بحث ازدواج را مطرح کرد با مخالفت پدر و مادرش روبرو بود، اما مخالفت پدر و مادر من، هم سفت و سخت تر بود و هم مهم تر. فرقی هم نمی کنند پدر و مادرمان. دلیل های شان (تو بخوان بهانه های شان!) یکی است: سربازی نرفته. دهنتون بوی شیر میده. شغل درست و درمون نداره. خیال کردید جمع و جور کردن زندگی به همین سادگیاست. تو جو این فیلم و سریال موندید! داغید نمی فهمید...

از روزی که پدرم برای چندمین بار خواستگاری را موکول کرد به بعد از سربازی، دیگر با هم ارتباط نداریم. حتی یک پیامک.

و حالا سه سال است که قصه مان شروع شده. راستش داریم شبیه به قصه ها می شویم. به قول پدرم عین تو فیلم ها! دختر و پسری که یکدیگر را سال هاست می خواهند و پدر و مادرشان مخالفند. صاحب اختیارم است. روی حرفش کلامی حرف نمی زنم، اما... از من که بپرسی می گویم پدرم دارد اشتباه می کند.

می گویم پدرم به قدر کافی توکل ندارد. می گویم پدرش به اندازه کافی به خدا اعتماد ندارد. بزرگواری می گفت یغنهم الله من فضله یعنی خودِ خودِ خدا تضمین کرده که زوج های جوان را غنی می کنم. خب این یعنی چه؟ یعنی پدر من، پدر او، پدر خیلی ها به خدا آن قدری که باید، اعتماد ندارند.

می گویم بابا جان! در همین دو سه ساله اخیر چهار پنج تا از دوستانم که وضع مالی خانواده شان از ما خیلی بدتر بود، ازدواج کردند و اولین خانه شان هم یک زیرزمین کوچک بود، اما حالا بعد از دو سه سال هم خانه استیجاری شان شده 80 متر، هم بچه دار شده اند، هم کار و بار داماد روی غلتک افتاده و مطمئنم که تا 10 سال دیگر خانه شخصی می خرند و زندگی شان از حالای ما بهتر می شود!

می گویم بابا جان! کلی از دوست هایم را دیده ام که خودِ خودِ خدا دست خالی شان را گرفته. باور کنید خدای آنها، خدای ما هم هست...

می گویم بابا جان! اگر بخواهی بایستی که یک داماد مذهبی اصیل مولتی میلیاردر با اسب سفید بیاید باید مرا ترشی بیندازی!

می گویم بابا جان! قصه مشکلات مالی تا قیام قیامت هست برای خانواده های متوسطی مثل ما. پس توکل کجای زندگیست؟ پس ما کجای زندگی خودمانیم؟ پس عشق ما چه می شود؟ پس حالا که همدیگر را می خواهیم چه کار کنیم؟

ما همدیگر را می خواهیم. نه برای دوست دختر و دوست پسری. نه برای - به قول روشنفکرنماها - کسب تجربه، ما همدیگر را برای سنت رسول الله می خواهیم، برای یک عمر، اما....





      

دوباره چشم دل پنهان ببارد
نگـاهم در غــم یاران ببارد
دعای زیر باران مستجاب است
خدایا ! می شود باران ببارد ؟






      

کمتر از 10 نفر از حامیان سران فتنه در برابر محل حضور خبرنگاران در وین اجتماع کرده و شعار سرمی‌دهند.

به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، در آستانه مذاکرات ایران و 1+5 که ساعاتی دیگر در پایتخت اتریش آغاز خواهد شد، کمتر از 10 نفر از حامیان سران فتنه در این شهر در برابر محل حضور خبرنگاران اجتماع کرده و به‌نفع آنها شعار می‌دهند.
 
حامیان سران فتنه پلاکاردی حمل می‌کنند که روی آن نوشته است: «ایران را آزاد کنید، بمب را متوقف کنید، از رژیم ایران حمایت نکنید»
 
این اقدام در شرایطی صورت می‌گیرد که پیش از این وزارت امور خارجه آمریکا نیز در بیانیه‌ای مداخله‌جویانه، خواستار رفع حصر از میرحسن موسوی و مهدی کروبی شده بود.
 
به نظر می رسد همراهی معنادار آمریکایی ها با اجتماع کنندگان، سعی در به هم زدن توافق هسته ای و کشاندن موضوعاتی غیر مرتبط همچون آزادی سران فتنه، مسئله حقوق بشر و غیره در مسیر مذاکرات وین دارد.

 





      
   1   2      >