حجتالاسلاموالمسلمین حسن نوروزی سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس در واکنش به این سؤال که برخی اخبار شنیده میشود که دولت درآمدهای حاصل از هدفمندی یارانهها را به صندوقی در بانک ملت واریز میکرده، اظهار داشت: عدم واریز درامدهای حاصل از حاملهای انرژی به خزانه دولت تخلف است و به نظر میرسد بانک ملت گرفتار افرادی مانند خاوریها شده است.
وی افزود: دولت باید نسبت به سخنان آقای حاجی بابایی که اعلام کرد تنها 35 هزار میلیارد تومان از 80 هزار میلیارد درآمدهای حاصل از حاملهای انرژی را دریافت میکنیم پاسخگو باشد و بگوید 45 هزار میلیارد تومان دیگر به کجا میرود.
نوروزی با بیان اینکه به نظر میرسد جایگاه این پولها همان بانک ملت باشد، خاطرنشان کرد: متأسفانه به نظر میرسد دولت ها از جریان منصور آریاها، خاوریها و امثالهم عبرت نگرفتهاند چراکه امروز شاهد پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان نیز هستیم.
به گفته سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس با انجام تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره ملی و درآمدهای حاصل از یارانهها چیزهای زیادی کشف خواهد شد.
الگوی زیستی موصوف به صورت تدریجی در نیمه دهه نود به یک بحران اساسی بدل میشود و به نوعی تعادل اجتماعی زیستی در ایران را بر هم میزند و آمار ازدواج به شکل محسوسی در ایران- طی بیست سال اخیر - به رتبه نازلی سقوط میکند. با در نظر گرفتن این موضوع که چالشهای اقتصادی در برهم ریختگی تعادل زیستی، در قالب زندگی مشترک نقش بسزایی دارد اما نکته حائز اهمیت این است تغییر زیست زنانه و ترویج میل به استقلال فردی، منجر به تراژدی عدم همگرایی زیستی، در قالب زندگی مشترک، شده است.
طبیعی است که «فمنیست ایدئولوژیک» منجر به سبک زیستی میشود. نگارنده قصد ندارد از کلیشه رایج فمنیست، برای حصول بهرهبری کند اما واقعیت این است که شکل ایدئولوژیک فمینیست در شِق رادیکالش، مبتنی بر استقلالگرایی زنانه خسرانی را در جامعه زنان ایرانی پدیده آورده که نتیجهاش به ناهنجاری تک زیستی منجر شده است.
ارتقا حقوق مدنی و اجتماعی، مشارکت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، برابر با وضعیت اجتماعی مردان، از اهداف اولیه فمنیسم ایدئولوژیک محسوب میشود و البته هدف نهایی چنین نگرهای این است که زن را در موقعیتی قرار دهد تا تابع و تسلیم اراده مردانه در یک زیست مشترک مبتنی بر قواعد رایج اجتماعی نباشد.
اما شعارها و اهداف زنانه مدرن در جامعه ما با ورود چنین تربیت اجتماعی خاصی که هنوز تحت سیطره سنتها قرار دارد چه تاوانی را برای جامعه زنان در پی خواهد داشت؟!
فیلم «شماره 17 سهیلا » پاسخی مهمی برای این سئوال و نمایشی از تراژدی شبه زنسالارانه در جامعه ایرانی است. فیلم بالنده ای که از خط قرمزهای مرسوم کلیشهای دولتی عبور کرده اما خطشکن و هتاک نیست، بلکه خیلی نجیبانه و عجیب ساخته شده و فیلمی است که باید در سینمای ایران یک دهه قبل ساخته.
فیلم «شماره 17 سهیلا» نقد اجتماعی صریحی به وضعیت موازنه قدرت اجتماعی درباره مسئله انتخاب در حوزه زناشویی است. سهیلا بانویی حدود 40 ساله دوران استیصال پساتجردی خود را میگذاراند و قصد دارد خیلی فوری و اورژانسی به قول پسرک مزاحم فیلم ( مهرداد صدیقیان) ازدواج کند.
تجرد زوال گونهاش موجب می شود در کلاسهای روانشناختی برای مهار امیال شرکت کند. شاید نمایش دراماتیزه ساده سکانس کلاسهای روانشناختی اهمیت ابعاد تراژدیک زندگی سهیلا را هویدا نمیسازد. اما در نیمه پایانی فیلم پس از آنکه با پسرک سرگردان مزاحم آشنا می شود درخواهیم یافت تراژدی سرکوبگری، چه ویرانه فردی غیر قابل مهاری را در جامعه ما برای امثال سهیلاها رقم زده و چه عوارضی دهشتناکی جامعه دختران و زنان ایرانی را تهدیدمیکند. در پایان فیلم با دریافت کلیه گزارههای دراماتیک در متن فیلم از ابتدا و انتها، درخواهیم یافت، سهیلا مقصر بزرگترین سرکوبگری فردی است که در بهار جوانی که فرصت انتخاب بیشتری داشته گرفتار وسواس فردی و استقلال بیشتر شده است.
این فیلم، نمایش صادقانه ای از وضعیت سهیلا به صورت خیلی عریان است و صادقانه نشان میدهد استقلال زنانه و عدم انتخاب در بهار جوانی زنان توام با نوعی سرکوبگری فردی است که تراژدی مذکور فردی، زیر پوست مصدایق مدرنیته اجتماعی و زیست مدرن ،جامعه زنان را مکلف به انتخاب توام با انزوا میکند و این روش چه عواقب شومی را برای جامعه ما رقم خواهد زد. . سهیلا مشکل اقتصادی ندارد، حتی خواستگارانش در گذشته ( همانطور که در فیلم نمایش داده می شود ) به چنین مشکلی مبتلا نیستند. اما گزینش فردی توام با سرکوبگری و دل سپردن به اقتضائات عرفی برای فرد و جامعه به صورت توامان فاجعه آفرین خواهد بود.
مستقل از هر تحلیلی که فیلم سهیلا شماره 17 بزرگترین ناقوس دهشتناک اجتماعی است که در جشنواره فیلم فجر به صدا درمیآید و سازندگان فیلم مسئولیت بیشتری درقبال اثرشان خواهند داشت. سازندگان نباید به این فیلم به شکل یک اثر هنری نگاه کنند و باید این دقت نظر را لحاظ کنند که فیلم آگاهی بخشی ساختهاند که خطر بزرگی را به جامعه زنان متذکر می شود و اگر تکلیف و مسئولیت اجتماعی فیلم ساخته شده را بپذیرند با شتاب بیشتری باید فیلم را در اغلب دانشگاه های کشور به نمایش بگذارند تا صدای ناقوس زندگی سهیلا فراگیری بیشتری داشته باشد.
یکی از مهمترین مباحثی که پس از انقلاب اسلامی ایران به ویژه چند سال اخیر مورد توجه جدی اساتید و نظریه پردازان علوم انسانی قرار گرفته، امکان احیای تمدن سازی اسلامی است. ظهور انقلابی مبتنی بر اسلام و شکلگیری حکومت دینیِ برآمده از مردم، منجر به ایجاد گفتمان تمدنی ایرانی و اسلامی در قالب تمدن نوین برخاسته و آمیخته از این دو تمدن شد. اسلامگرایی را میتوان پایهی اصلی گفتمان ایران پس از انقلاب دانست. در یادداشت حاضر، ضمن بررسی ارکان کلیدی هویتبخش به انقلاب اسلامی ایران به مبانی احیای گفتمان اسلامگرایی و بازتولید هویت در جهان اسلام و عوامل تداوم این رویکرد میپردازیم .
از منظر مقام معظم رهبری در مسیر رسیدن به تمدن نوین اسلامی پنج گام؛(ایجاد انقلاب اسلامی، استقرار نظام اسلامی ، ایجاد دولت اسلامی ، ایجاد کشور یا جامعه اسلامی ، شکلگیری تمدن اسلامی) پیش روی است که در شرایط کنونی بهواسطه پیروزی انقلاب اسلامی، در شرایط کنونی چهار گام اساسی را پشت سر گذاشته و تا حدود زیادی هم توانسته برای احیای هویت اسلامی و تمدن سازی گام بردارد. حال با پذیرش تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران، این سؤال مطرح میشود که مؤلفههای فرهنگی یا قدرت نرم وتاثیرگذاری انقلاب اسلامی چه عناصری است که کمک میکند که انقلاب اسلامی دیگر ملل اسلامی را نیز با خود همراه کرده تا بتواند به بار دیگر دنیای اسلام را بهروزهای شکوه فرهنگ و تمدن برساند.
از سوی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که انقلاب اسلامی در شرایط کنونی و معادلات جهانی در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی با چالشهای متعددی مواجه گشته که باید جوابهای مطلوب بدانها داده شود که در همین راستا در قالب یادداشتهای به این موضوعات خواهیم پرداخت.
تمدن سازی نوین اسلامی:
" نظام سازی" و "تمدن سازی" اسلامی را میتوان بهوضوح در اندیشه انقلاب اسلامی و امام خمینی رؤیت نمود. از سوی دیگر مقام معظم رهبری نیز از همان ابتدای دوران رهبری خود تا امروز بارها و بارها بر همان اهداف انقلاب اسلامی که از زبان رهبر کبیر انقلاب مطرحشدهاند تصریح داشته اند. "اگر ما امام را دوست داریم باید راه و درس او را زنده نگهداریم و هدفهایش را، هدفهای حقیقی و اصلی انقلاب بهحساب آوریم و به سمت آنها حرکت کنیم و هدف دیگری از خودمان درست نکنیم. هدفهای امام(ره) مشخص و روشن است و احتیاج به کار زیاد ندارد".حال اگر بناست که بهسوی تمدن سازی نوین اسلامی حرکت کنیم و در هزاره سوم که از مدرنیسم بهسوی پستمدرنیسم درحرکت هستیم چه الگوها و مبانی میتواند کمک کند؟ آیا تمدن اسلامی در متن خود شاخصهای را در اختیار انسان مدرن قرار میدهد که بتواند از عهده چالشهای عمده مادی، فرهنگی بربیاید تا بتواند در سنجش افکار عمومی جذابیت ایجاد کند و به عبارتی برای قشر امروز نیازهای خود را در آن ببیند؟
انقلاب اسلامی برگرفته از اسلام است، اگر اسلام بر اساس مبانی حقیقی و انقلاب نیز بر اساس مبانی حقیقی و بهدوراز هرگونه تفسیر غلط، طرح گردد، مبانی معنوی و فرهنگی را در این حوزه در اختیار میگذارد. مهمترین ارکان و مبانی اسلام که میتواند بهعنوان شاخصهاف انقلاب اسلامی را در مسیر رسیدن به تمدن نوین اسلامی یاری کند عبارتند از: خردورزی، علم محوری، اخلاق، حقوق، ایمان به هدف، تلاش، احاطه بر دو حوزه نرم افزاری و سخت افزاری، طرد تفکر ایدئولوژی زدایی از تمدن اسلامی، پرهیز کامل از تقلید و تلاش برای نوع آوری، ضرورت تفسیر دینی از زندگی، ضرورت اجتناب از سطحینگری و تحجر و سکولاریسم پنهان، ضرورت سلیقه سازی از طریق هنر...برخی از این شاخصها را با تفصیل بیشتری بیان میکنیم؛
الف.عقلانیت و خردورزی:
یکی از محورهای اساسی از ارکان و مبانی تمدن نوین اسلامی، عقلانیت و خردورزی است. عقلانیت یعنی نیروی خرد انسان را استخراج کردن و آن را بر تفکرات و اعمال انسان حاکم قرار دادن. برای تشکیل مدینه فاضله و امت واحده اسلامی و تمدن بزرگ اسلام، باید عقل را معیار و ملاک قرار بدهیم. اولین کار در این راستا آن است که تقویت نیروی عقل و خرد در جامعه انجام بگیرد. عقلانیت به معنای محافظهکاری، مسامحه و تساهل نیست.
پ.اخلاق:
یکی از چالشهای عمده دنیای امروز چه در مبانی فکری مکتبهای مادی و چه در پیروان ادیان آسمانی، مباحث مرتبط بااخلاق است.انسان امروزی با بسیاری از چالشهای اخلاقی مواجه گشته است. بهگونهای که مقام معظم رهبری، بهعنوان مبانی کارگشای تمدن نوین اسلامی، تأکیددارند: اسلام خردورزی، اخلاق و حقوق را مایه اصلی فرهنگ صحیح میداند و ما نیز باید بهطورجدی به این مقولات بپردازیم وگرنه پیشرفت اسلام و تمدن نوین اسلامی شکل نخواهد گرفت.
ث.مغالطه ضرورت ایدئولوژی زدایی از تمدن اسلامی
امروزه بسیاری از جریانهای روشنفکری و شبه روشنفکری اشاره میکنند که جامعه را با ایدئولوژی و مکتب نمیشود اداره کرد، اما تمام تجربیات تمدن ساز، نشان میدهد که مکتب، هدایتکننده و ادارهکننده حرکات عظیم اجتماعی است و بدون داشتن مکتب و ایدئولوژی، و بدون «ایمان و تلاش و پرداخت هزینههای لازم»، هیچ تمدنی امکان تحقق نمییابد. البته برخی کشورها، بدون ایمان به مکتبی خاص، مقلد تمدن غرباند. اینها ممکن است به پیشرفتهای صوری نیز برسند، اما زیانهای بیانتهای ذلت تقلید، آنها را دچار آسیبهای جدی میکند و ریشه آنها را از بین میبرد؛ بنابراین اگر طوفانی بپا شود توانایی استقامت ندارند.
انقلاب اسلامی و احیای هویت اسلامی:
اگرچه بیداری و احیاگری اسلامی در میان علما و اندیشمندان اسلامی اهل سنت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد و از حدود یک قرن قبل اندیشمندانی همچون سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده در جهان اسلام ظهور کردند که ندای بازگشت به اسلام و تقابل بافرهنگ غرب را سر میدادند و در این مسیر نهضتها و گروههایی نیز شکل گرفت ولی پیروزی انقلاب اسلامی به همه مسلمانان به اثبات رساند که مسئله بازگشت به اسلام تنها یک خیال و نظر نبوده بلکه میتواند واقعیت هم داشته باشد. میتوان ادعا کرد که اولین بازتاب پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم اقتدار آن در مواجهه با بحرانها و توطئههای گوناگون و بهخصوص در تقابل با دنیای قدرتمند غرب بود که روزبهروز بر امید و اعتماد مسلمانان جهان افزوده و آنها را نسبت به بازگشت به عصر طلایی اسلام امیدوارتر کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که ادیان بهویژه دین اسلام باگذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نهتنها به پایان راه خود نرسیدهاند بلکه مجدداً بهعنوان مهمترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگری مطرح میباشند و دنیایی را که بهسوی مادیات با سرعتی زیاد درحرکت بود به ناگهان متوقف نموده و دریچهای از قدرت معنویات و اعتقادات دینی و مذهبی گشوده و بهویژه نسل جوان رویگردان از ایدئولوژیهای ماتریالیستی را به آغوش اسلام بازمیگرداند.
تلاش و برنامههای غرب تا پیروزی انقلاب اسلامی، صرف این شده بود تا ریشههای اسلام در جوامع مختلف خشکانده شده و مفاهیم و آموزههای آن تقلیل یابد. بر همین اساس دائماً بر این نکته تأکید میشد که باید اسلام را در صفحات تاریخ جستجو نمود چراکه دیگر اثری از آن در جوامع باقی نمانده است. مهمترین تأثیر انقلاب اسلامی بر احیای ارزشها و آگاهیهای اسلامی، القای تفکر اسلام سیاسی بود. اسلامی که بهزعم بسیاری در صفحات کهن تاریخ فرتوت شده و از اذهان رخت بربسته بود.
بنابراین انقلاب اسلامی، به چند قرن خمودگی و انحطاط تمدن اسلامی خاتمه داده و موجب بروز نوعی بیداری و احیاگری اسلامی آنهم بر پایه بازگشت به ایدئولوژی و مکتب اسلام گردید و بازار همه ایسم مای وارداتی اعم از ناسیونالیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم و... را کساد نموده و بهجای آن و بهویژه در نسل جوان نوعی شیفتگی و بازگشت به افکار و اندیشه مای اسلامی به وجود آورد. پس از انقلاب اسلامی، دولت مای اسلامی، به درجات متفاوتی احساس کردهاند که برای بقا و دوام خود نیازمند نوعی مشروعیت دینی و مردمی هستند و هر دولت، به شکلی برای رفع این نیاز واکنش نشان داده است.
اما نکته کلیدی در این میان این است برای حرکت تمدن نوین اسلامی در مسیر صحیح، چالشهایی مانند فرهنگ مهاجم غربی و اختلافافکنی در میان مسلمانان، و موانعی چون مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جوامع مسلمان و عدم توجه به عقلانیت دینی وجود دارد که مسیر تمدن سازی را با مشکلات جدی مواجه ساخته است که در یادداشتهای بعدی بدانها خواهیم پرداخت.
محمدجواد ابطحی عضو فراکسیون ولایت مجلس در گفت وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجو، با اشاره به واکنش دولت نسبت به نامه 40 تن از نمایندگان خانه ملت درباره اقدامات مبهم مالی حسین فریدون، اظهار داشت: ما با این نامه از روحانی خواستیم تا هرچه سریع تر این مشکل را حل کند و حاشیه هایی که به وجود آمده بیش از این گسترش پیدا نکند.
وی با بیان اینکه فکر می کنم روحانی ضمائم موجود در این نامه را ندیده و یا ان را دریافت نکرده باشد، افزود: این نامه، یک نامه صرف نبود بلکه دارای ضمائم و پیوست هایی بود که در ان مدارک و اسناد گفته هایمان را ارجاع داده بودیم. بهتر بود دولت آن ها را بررسی می کرد و سپس نظر خود را ارائه می داد.
ابطحی افزود: معتقدم روحانی و تیم همراهش بیش از حد سرنوشتشان را به سرنوشت آقای فریدون گره می زنند. انسان ها با هم فرق می کنند. ممکن است در یک خانواده برادران باهم متفاوت باشند. ما از آقای روحانی می خواهیم از آن جایی که حقوق دان هستند به این مسئله رسیدگی کنند.