اوج مظلومیت حضرت علی (علیه السلام)
خود امیرالمومنین (علیه السلام) در نهج البلاغه، خطبه3 صراحت دارد:
صبرت و فی العین غذی و فی الحلق شجی أری تراثی نهبا
من (در طول خلافت خلفاء) صبر پیشه کردم در حالیکه خار در چشمم و استخوان در گلویم مانده بود.
و در نهج البلاغه، خطبه 217 می فرماید:
اللهم إنی أستعدیک على قریش، فإنهم قد قطعوا رحمی و أکفأوا إنائی و أجمعوا على منازعتی حقا کنت أولى به من غیری و قالوا: ألا إن فی الحق أن تأخذه و فی الحق أن تمنعه، فاصبر مغموما أو مت متأسفا
خدایا! مرا در برابر توطئ? قریش یاری فرما، رَحِم مرا قطع کردند. اینها اجماع کردند که با من بجنگند... ، گفتند: بعضی از حقوق است که باید انسان بگیرد و بعضی از حقوق است که باید صرف نظر کند. سپس به من گفتند: یا بصورت غمناک صبر کن یا از غصه بمیر.
امیرالمومنین (علیه السلام) در کنار جنازه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) عرضه می دارد که:
قل یا رسول الله عن صفیتک صبری و رق عنها تجلدی و اما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهد
در فراق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، صبر و بردباری من کم شده است و توان خویشتنداری از دست رفته است. حزن من جاودانه است و شب های من با شب زنده داری به سر می شود.
نهج البلاغه، خطبه202
ظاهرا در جنگ صفین است که ابن عباس می گوید:
یا علی! می خواهم امشب حنائی درست کنم. ریش و سر مبارکتان سفید شده است و خضاب کنید.
حدود 30 سال از شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گذشته است.
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود:
ابن عباس! مگر نمی دانی که ما هنوز در مصیبت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) عزاداریم؛عزادار که خضاب نمی کند.
امیر المومنین (علیه السلام) را که فرمود:
تعجب میکنم که باطل در مسیر باطلش، آنهمه استوار، محکم، منظم و موفق است، ولی اهل حق در مسیر حق، بیبرنامه، سست، زبون و غیر موفق هستند.
این اوج مظلومیت امیر المومنین (علیه السلام) است که میفرماید:
من حاضرم 20 نفر از یاران خودم را بدهم و یکی از یاران معاویه را بگیرم.
امیر المومنین (علیه السلام) در روزهای آخر میفرماید:
در سراسر جهان، معمولا شهروندان از ظلم حاکمان میترسند و وحشت دارند، ولی من از ظلم شهروندان و مردم میترسم و وحشت دارم.
این نهایت مظلومیت حضرت علی (علیه السلام) و ضعف کسانی است که در اطراف امیر المومنین (علیه السلام) جمع شدهاند.
اوج مظلومیت حضرت علی (علیه السلام) در این است که مردم حضرت علی (علیه السلام) را نشناختند و ناشناخته ماند؛ نه دوستانش او را شناختند و نه دشمنانش. و پس از گذشتن 1400 سال، واقعیت هایی که در ابعاد وجودی آقا امیرالمومنین (علیه السلام) بوده است، برای ما ناشناخته مانده است.
|