کمتر از یکماه پیش، حسن روحانی رئیس دولت یازدهم که در همایش گرامیداشت مقام معلم در سالن شهید بهشتی نهاد ریاست جمهوری سخن می گفت، از به رسمیت شناختن حق اعتراض برای همه اقشار صحبت کرده و گفت: «این دولت همیشه حق اعتراض را برای همه اقشار و اصناف به رسمیت می شناسد». روحانی از این که عده ای به خیابان ها آمده و اعتراض خود را بیان کرده اند ابراز رضایت کرده و اظهار داشت: «ما باید تحمل کنیم و فضا را باز کنیم». اما ظاهرا گذشت کم تر از یک ماه از این سخنان کافی بوده تا رئیس دولت حکم به انقضای تاریخ مصرف سخنان روشنفکرمابانه ی خود داده و با کنار گذاشتن صورتک تساهل مداری، از جایگاه روشنفکرنمایی پایین آمده و بار دیگر دهان به تهدید منتقدان سیاست هایش بگشاید.
روز گذشته رئیس دولت یازدهم، استانداران و فرماندارانش در سراسر کشور را دور هم جمع کرد تا دستورالعمل های لازم را برای فعالیت در سالی که خود او در سخنان نوروزی اش آن را سال انتخابات نامیده و از اهمیت بسیار زیادش سخن گفته بود؛ به آنان ارائه کند. همچنین آموزش های لازم برای نحوه ی اجرای منویات دولت در این سال را به آنها بیاموزد. روحانی که جمع را خودمانی تر از آن می دید که به سیاق دیگر همایش ها، با سخنان زیبا و پرطمطراق وقت خود و حاضرین را بگیرد، یک راست به سراغ اصل موضوع رفت و با حمله به منتقدان شیوه ی مذاکرات هسته ای، اظهار داشت: «چه کسی حق دارد با لحن بیادبانه نسبت به سردار مقدم جبهه دیپلماتیک (جواد ظریف) حرف بزند. کی حق دارد؟» او که پیش تر منتقدانش را به جهنم حواله داده و گفته بود: «بروید به جهنم» و آنان را با توهین هایی از قبیل: « بی سواد»، «بی شناسنامه»، «عصر حجری»، «تازه به دوران رسیده» و دهها مورد مشابه دیگر رانده بود؛ از استانداران و فرماندارانش پرسید: «از کجا این بیادبی نازل شده است؟ این زبان زشت و بد. تند حرف زدن، بیاحترامی کردن». او سپس تهدید کرد که: «بگذارید این مذاکرات تمام شود و با موفقیت تمام شود. بعد برای مردم شرح میدهیم که اینها چه کشیدند»
گذشته از حملات و توهین های تند و تیز و گاها نه چندان مودبانه ی رئیس دولت به منتقدانش؛ کلیدواژه هایی نظیر: هیچ کس، حق ندارد، نباید و امثال این ها برای کسانی که وقت و حوصله ی شنیدن سخنان روحانی را دارند، کلیدواژه هایی آشنا و تکراری است. بکار بردن این قبیل واژه های مطلق گرایانه از سوی رئیس دولتی که گهگاه سعی می کند چهره ای ملایم از خود ارائه دهد، معنی و مفهومی غیر از انحصارطلبی و به سکوت واداشتن منتقدان نمی تواند داشته باشد. مغایرت این نوع از ادبیات که شنوندگان سخنان روحانی به آن عادت دارند، با اصول و ارزش های اولیه ی مردمسالاری، به قدری واضح و عیان است که تقریبا همه، حتی بسیاری از طرفداران دولت نیز به آن اذعان داشته و در برخی موارد درصدد توجیه و دلیل تراشی برای آن بر می آیند.
در همین حال رئیس دولت در حالی که از استانداران و فرماندارانش می خواست که دروغ نگویند و خطاب به همکارانش اظهار می داشت: «این دروغ آشکار خواهد شد، امروز نباشد، فردا آشکار خواهد شد»؛ در اظهارات تعجب آوری خود و دولتش را انتقادپذیر نامید و در ادامه از عملی شدن وعده های انتخاباتی اش سخن گفت! این رهنمودهای روحانی آن هم در جمع استانداران و فرمانداران سراسر کشور که مسئولیت مستقیم ارتباط با مردم و مطالبات آنان در حوزه های مسئولیتی خود در استان ها را دارند، بار دیگر آب پاکی را روی دست ملت ریخت و ثابت کرد که دولت یازدهم برنامه ای برای تعامل با منتقدان و شنیدن مطالبات مردم ندارد.
در ادامه این مراسم، عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور دولت یازدهم نیز با پی گرفتن خط سخنان رئیس دولت، از عدم صدور مجوز به منتقدان برای بیان مطالباتشان سخن گفته و عملا از مسئولان مستقیم اعطای مجوز در استان ها و شهرستان ها خواست به منتقدان مجوز برگزاری تجمع ندهند. رحمانی فضلی اظهار داشت: «به عنوان وزیر کشور اعلام میکنم هیچ مجوزی له یا علیه اینگونه موضوعات که مورد اجماع عمومی است برای آوردن افراد به کف خیابان نخواهیم داشت». به نظر می رسد اشاره ی روحانی و وزیر کشورش به تجمعات در این سخنرانی ناظر به اجتماع های پرشکوهی باشد که طی هفته های اخیر درخصوص شیوه ی مذاکرات هسته ای و نگرانی ها در مورد اعطای امتیازات امنیتی و سیاسی به دشمنان ابراز شده، تجمعات با شکوهی که اگرچه در سراسر کشور روی داد اما در شهرهایی از قبیل مشهد، اصفهان و تهران با حضور چشمگیر و غیر منتظره ی مردم همراه بود.
این برخورد خشن و سلبی نسبت به نیروهای انقلابی که نگران حفظ عزت و امنیت ملی هستند در حالی صورت می گیرد که دولتی ها پیش از این و در جریان بازگشت تیم مذاکره کننده ی هسته ای، از تجمع برخی حامیان مذاکرات در «کف خیابان ها» ابراز رضایت کرده و آن را نشان دهنده ی حمایت مردم از روند مذاکرات دانسته بودند. اگرچه همان روزها انتشار تصاویری از این مراسم استقبال، از حضور برخی دانش آموزان با لباس فورم مدرسه و به صورت سازمان یافته حکایت می کرد.
اینک اما با با فاش شدن برخی امتیازات اعطا شده به طرف غربی از سوی مذاکره کنندگان که علیرغم تلاش دولت برای بستن تمامی منافذ و بی خبر نگاه داشتن ملت صورت پذیرفته، مخالفت ها با روند مذاکرات در حال گسترش است. مردمی که بنا به وعده های انتخاباتی قرار بود روزی را ببینند که هم چرخ کارخانه ها بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژ؛ اکنون شاهدند دل بستن بیش از حد دولت به مذاکرات و متوقف کردن تمامی امور کشور به امید ثمربخش بودن آن، این نتیجه را داشته که هر روز که می گذرد رکود کم سابقه منجر به ایستادن چرخ کارخانه های بیشتری می شود و چرخ سانتریفیوژ هم که مدتهاست متوقف شده و اگر قدری دیر بجنبند، امنیت سی ساله ی کشور که حاصل خون های پاک صدها هزار شهید است نیز از دست خواهد رفت. بنابراین به این نتیجه رسیده اند که سکوت، بیش از این جایز نیست و زمان آن فرا رسیده که بدون هراس از توهین های دولتمردان و سایر تبعات بعدی، با صدای بلند اعلام کنند که آنچه آنان از وعده های انتخاباتی دریافته بودند و به آن رای داده بودند آن چیزی نبود که اکنون در حال وقوع است. تفاوتی هم نمی کند که رئیس دولت ادعا کند به همه ی وعده های انتخاباتی اش عمل کرده و یا خیر. همچنین تفاوتی ندارد که دولتمردان «حق اعتراض» را برای آنان به رسمیت بشناسند یا خیر.
دبیران سابق اتحادیه های دانشجویی خطاب به دانشجویان انقلابی و تشکل های دانشجویی نامهای نوشتند که به شرح زیر است:
بسمه تعالی
برادران و خواهران محترم دانشجو؛
اعضاء محترم بسیج دانشجویی، دفتر تحکیم وحدت، جامعه اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویان مستقل و جنبش عدالتخواه دانشجویی
با سلام و تحیت و تبریک اعیاد شعبانیه
آنچه باعث شد این نامه سرگشاده خطاب به شما دوستان عزبز به رشته نگارش درآید، شرایط ویژه کشور در خصوص توافق هسته ای و عملکرد دولتمردان و برخی نخبگان سیاسی در این رابطه است.
برکسی پوشیده نیست که آنچه در راه است، توافقی مبهم و غیر شفاف است که شوربختانه، توضیحاتِ از روی اکراهِ مسئولان دولتی در چند هفته اخیر نیز نه تنها از سوالات و نگرانی ها نکاست، بلکه بر ابهامات آن بیش از پیش افزوده است.
حال در این مقطع حساس و تاریخی کشور که بی شک سرنوشت ساز خواهد بود و آیندگان و سایر ملت های دنیا در رابطه با آن به قضاوت خواهند نشست، این نقش و رسالت جنبش دانشجویی مسلمان است که به وظیفه دینی و ملی خود عمل نماید و راه را برای پیشرفت و تعالی کشور هموار سازد.
ما برادران کوچک شما که روزی در تشکل های دانشجویی مسئولیت داشتیم، بر خود واجب می دانیم که در این زمینه، دغدغه خود را با شما طرح کرده تا انشاالله مثمر ثمر واقع گردد؛ اگرچه، به هیچ وجه منکر مجاهدت ها و تلاش ها و زحمات شما عزیزان در برهه حساس اخیر نیستیم، لکن به نظر می رسد جای خالی اقدام تاریخی و انقلابی شما برادران و خواهران در این روزها به چشم می خورد.
برادران و خواهران دانشجو؛
به نظر می رسد مسئولان دولتی – به ویژه شخص آقای رئیس جمهور- نه تنها گوش شنوایی برای شنیدن حرف های دانشجویان و نخبگان عدالتخواه و انقلابی ندارند، بلکه این روزها با رویکردی اقتدارگرایانه و دون شان رئیس جمهور یک کشور اسلامی، لب به توهین و تخریب می گشایند و طوری سخن می گویند که گویی منتقدین توافق نامه، پیاده نظام دشمنان ملت هستند.
ای کاش آقای روحانی و برخی دولتمردان، اینقدر که نگران دلخوری امریکاییها و انگلیسی ها از سخنان و مواضع شان هستند، قدری هم برای جوانان و دانشجویان و نخبگان هم وطن خود ارزش قائل می شدند و اینگونه بی محابا و غیرمنصفانه در رابطه با ایشان سخن نمی گفتند.
بگذریم که در این خصوص حرف و دردِ دل بسیار است؛ اما روی سخن امروز ما با شما عزیزان فعال در تشکل های و جنبش دانشجویی مسلمان است.
تاریخ انقلاب اسلامی، از قبل از پیروزی تا امروز نشان داده که همواره شما دانشجویان، خط شکن کارهای سخت و دشوار بوده اید و در بزنگاه ها، فارغ از وابستگی های سیاسی و جناحی که برخی سیاسیون به آن مبتلا هستند، به حرف و شعار بسنده نکرده و با جان و دل به میدان عمل می آیید.
برادران و خواهران دانشجو؛
آیا امروز وقت آن نرسیده که به درشت گویی های متناقض و سراسر توهین آقای روحانی و برخی حامیان سیاسی و حزبی ایشان پاسخی محکم و جدی بدهید؟
آیا امروز وقت آن نرسیده که جنبش دانشجویی مسلمان، همچون اسلاف شهید خود به میدان بیاید و انقلاب سومی رقم بزند؟
آیا هنوز وقت آن نرسیده که جنبش دانشجویی مسلمان ابتکار عمل را در دست بگیرد و برای ایفای تکلیف ملی و دینی خود منتظر تصمیم دیگران نماند؟
آیا تجربه چند سال اخیر، به ویژه ایام پس از امضای توافق نامه لوزان (فاصله بین 13 فروردین تا 20 فروردین 94) که با سکوت و بعضا تبریک مضحک برخی خواص و پس از آن عتاب رهبر انقلاب همراه بود، برای اثبات ناکارآمدی و تحلیل اشتباه برخی مسئولین و حتی خودی ها کافی نیست؟
آیا راهبرد جنبش دانشجویی مسلمان، همچنان امضای بیانیه و طومار و برگزاری همایش است؟ یا باید چاره ای دیگر اندیشید؟
آیا دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) می توانستند با امضای بیانیه و طومار و برگزاری همایش، لانه جاسوسی سابق را تعطیل کنند؟ آیا می شد اغتشاش گران 18 تیر 78 را با بیانیه و طومار از میدان به در کرد؟ آیا می شد چشم فتنه 88 را تنها با برگزاری همایش و سمینار درآورد؟
ما منکر لزوم روشنگری و بصیرت افزایی نیستیم، ولی تا کی...؟!
تنها راه ریشه کن کردن جاسوسان سفارت امریکا در 13 آبان 58، تسخیر سفارت بود و لاغیر؛ تنها راه پایان غائله 18 تیر، حضور مردم در 23 تیر بود و لاغیر؛ و تنها راه خاموش کردن فتنه 88، حماسه 9 دی بود و لاغیر.
حال، چشمان همه مردم به اقدام انقلابی شما عزیزان دانشجوست.
مردم منتظراند که شما دانشجویان در اقدامی عملی به آقای رئیس جمهور متذکر شوید که ایشان تا زمانی منتخب مردم است که پاسدار استقلال و تمامیت ارضی و آرمان های امام وشهداء و رهبری باشد.
مردم منتظراند که شما دانشجویان در اقدامی عملی به آقای رئیس جمهور متذکر شوید که ابعاد مذاکرات را بایستی قبل از امضای توافق نامه با مردم بازگو کنند و دست از پنهان کاری بردارند؛ آیا مردم مسلمان ایران به اندازه سرویس های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس محرم نیستند؟
مردم منتظراند که شما دانشجویان در اقدامی عملی به آقای رئیس جمهور ودولتمردان متذکر شوید که اگر جنبش دانشجویی ببیند که در مذاکرات هسته ای، اصول مصرح قانون اساسی همچون استقلال و عزت ملی در حال به تاراج رفتن است، برای مقابله با این قانون شکنی و ظلم بزرگ و تاریخی از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد.
آیا وقت آن نرسیده است که با بهره گیری از نیروی عظیم دانشجویان مومن و متعهد در دانشگاه های سراسر کشور که اکنون در حال فعالیت در مجموعه های تحت مدیریت شما هستند، اقدامی در خور توجه انجام گیرد؟
تجربه نشان داده است فرد فرد این دانشجویان در اقصا نقاط کشور، در آگاه سازی افکارعمومی، قدرت حیرت زایی دارند که حضورشان در کانون اجتماعات مردمی همچون مساجد دانشگاه و محلات... تحول آفرین است.
آنچه امروز شاید موجبات بی عملی یا کم عملی را فراهم آورده، گرفتاری در محاسبات سیاسی و غفلت از ادای شجاعانه وظیفه انقلابی است؛ در صورتی که این مقطع تاریخی می طلبد تا در کانون اجتماعات مردمی حضور داشته و چهره به چهره افکارعمومی را از نتایج شوم این شیوه مذاکرات آگاه سازید.
آنچه از اظهارات برخی چهره های منتسب به دولت بر می آید آن است که این جماعت واپس گرا، به شدت از تجمعات و تحصن های دانشجویی، به واسطه تاثیر آن در آگاه سازی، هراس دارد و حال اینکه این امکان و فرصت، تنها در اختیار شما است؛ پس آن را از دست ندهید.
برادران و خواهران دانشجو؛
کلام آخر آنکه اقدام درست، اقدامی به موقع و به اندازه است. اگر کار به وقتش انجام نگیرد، دیگر مفید فایده نخواهد بود.
امروز جنبش دانشجویی، اگر پا به پای نگرانی های مکرر و مشدد رهبر انقلاب، فریاد نکشد و هزینه آن فریاد و اقدام را ندهد، شاید فردا دیر باشد.
حواسمان باشد که امروز، هول و ولع برخی حضرات برای امضای توافق نامه پرابهام و غیر شفاف با کدخدای بی خدا، آنقدر زیاد است که شاید خواب راحت امشب و فردای ما و شما، برای آینده این مرز و بوم خطرناک باشد.
والعاقبه للمتقین
اسامی امضاء کنندگان به ترتیب حروف الفباء
1- مجتبی ابراهیمی // دبیر سابق اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان
2- محمد ذوقی // دبیر سابق سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
3- مجتبی عرب // مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف
4- امیرحسین ثابتی // دبیر سابق سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران
5- محمد افکانه // دبیر سابق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
6- مهدی بلوکات // دبیر سابق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
7- علی جمشیدی // دبیر سابق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
8- سیدمحمدرضا حسینی // دبیر سابق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
9- ابراهیم شمشیری // دبیر سابق اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان
10- مهدی طوسی // دبیر سابق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
11- محمد مسعودی // دبیر سابق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
12- مجدالدین معلمی // دبیر سابق اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان
رهبر انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرمودند: «مسئلهی هستهای بهصورت یک گره در آمده است، این، راهحلهایی دارد، آن راهحلها متوقف به تقویت درونی ماست. اگر این تقویت در درون انجام بگیرد، آن کار آسان خواهد شد.» در یادداشت زیر سعی شده است تا این موضوع مورد واکاوی و تحلیل قرار بگیرد.
بیش از یک دهه است که موضوع هستهای ایران به عنوان یک چالش بینالمللی از سوی رسانهها و دولتهای غربی به افکار عمومی جهان معرفی شده است. در طول این سالها، پروندهی هستهای ایران با افتوخیزهای مختلفی مواجه بوده است. در اوایل دههی 80 شمسی حتی توافقی میان ایران و سه کشور اروپایی انجام شد، اما دیری نپایید که آن توافق به دلیل زیادهخواهیهای طرف غربی منحل شد و باز هم پروندهی هستهای به خانهی اول خود بازگشت.
در طول مذکرات دو سال اخیر نیز سطح توقعات غرب و مخصوصا آمریکا تا بدانجا افزایش یافت که در آستانهی «مذاکرات لوزان»، رئیسجمهور آمریکا با تکرار مواضع قبلی خود اذعان کرد که ایران میبایست برای رسیدن به توافق، «امتیازات» بیشتری بدهد! حتی گفتوگوهای نُه روزهی لوزان هم نتوانست چارهی کار شود.
در طول مذکرات دو سال اخیر نیز سطح توقعات غرب و مخصوصا آمریکا تا بدانجا افزایش یافت که در آستانهی «مذاکرات لوزان»، رئیسجمهور آمریکا با تکرار مواضع قبلی خود اذعان کرد که ایران میبایست برای رسیدن به توافق، «امتیازات» بیشتری بدهد! حتی گفتوگوهای نُه روزهی لوزان هم نتوانست چارهی کار شود و رئیسجمهور آمریکا، بلافاصله بعد از اعلام بیانیهی مطبوعاتی مذاکرات، جلوی دوربین رفت و با اشاره به اینکه به ایران «اعتمادی» ندارد و هرگونه توافقی صرفا بر مبنای «راستیآزمایی» است گفت: «ایران با محدودیت شدید در برنامهی خود مواجه خواهد شد و ایران همچنین با بیشترین بازرسیهای شدید و سرزده و رژیم شفافیت موافقت کرد که هرگز در هیچ برنامهی هستهای در تاریخ دربارهی آن مذاکره نشد. بنابراین این توافق براساس اعتماد نیست بلکه براساس راستیآزمایی بیسابقه است.»
[*] گره پروندهی هستهای ایران کجاست؟
با این توضیحات سؤالی که مطرح میشود این است که گره پروندهی هستهای ایران کجاست و چگونه باز خواهد شد؟ ایران میبایست چه تدبیر و سیاستی بهمنظور رسیدن به بهترین راهحل اتخاذ کند؟ چارهی کار در چیست؟
به نظر میرسد حل مسئلهی هستهای و باز شدن گره آن، در گرو فهم «دقیق»، «همهجانبه» و از «همهی ابعاد آن» - و نه صرفا تمرکز بر مسئلهی هستهای- است. برای فهم، تحلیل و اتخاذ بهترین راهحل میبایست به همهی «زمینهها» و «پیشزمینهها» ی بهوجودآورندهی یک «رخداد» توجه کرد. بنابراین باید فراتر از هستهای و یا بهتر بگوییم مبتنی بر یک «نگاه کلان» به این مسئله نگریست و ابعاد و زوایای آن را مشخص کرد. از این زاویه، اگرچه میتوان موضوعات مختلفی را بیان کرد اما در ذیل به دو موضوع اشاره میشود:
یکم. از حیث نسبتهای چهارگانهی منطق (نسب اربع)، نسبت میان ایران و آمریکا از جنس «تباین» است. این دو کشور، حتی در موضوعات مشترک، از حیث «نظر» (ماهیت، اندیشه و ایدئولوژی) و «عمل» (اقدامات، راهبردها و تاکتیکها) در تقابل با هم قرار دارند. این همان موضوعی است که رهبر انقلاب چند روز پیش در در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام، از آن با عنوان تقابل «گفتمان نوین اسلامی» در برابر «گفتمان جاهلیت مدرن» یاد کرده و فرمودند: «چشمان تیزبین ملّتها میتواند تشخیص بدهد؛ میتواند این دو گفتمان را در مقابل هم ببیند. این دو گفتمان با هم آشتی نمیکنند، این دو گفتمان به هم نزدیک نمیشوند؛ نمیتوانند آشتی کنند. یک گفتمان گفتمان ظلم و ستیزهگری با مظلومان و ملّتها است؛ یک گفتمان گفتمان حمایت از مظلومان و مقابلهی با ظالمان است؛ اینها چطور میتوانند دست به هم بدهند؟ چطور میتوانند به هم نزدیک بشوند؟»
به همین علت اساسا رهبر انقلاب به مذاکرهی با آمریکا خوشبین نیستند. البته این عدم خوشبینی، نه دیدگاهی برخاسته از شرایط سالهای اخیر، بلکه مبتنی بر یک «نگاه معرفتی و گفتمانی» و البته برخاسته از «تجربهی تاریخی» ملت ایران است. 24 سال پیش، در نخستین سالهای رهبری حضرت آیتالله خامنهای، در سالهایی که تازه بحث رابطهی ایران و آمریکا داغ شده بود، ایشان به همین مسئله اشاره کرده و چنین گفتند: «مرتب از رئیسجمهور آمریکا سؤال مىکنند که نظر شما راجع به روابط با جمهورى اسلامى چیست؛ او هم مىگوید ما جداً اصرار داریم که روابطمان را با ایران حسنه کنیم! این حرف، یک حرف غیرصادقانه است. بله، با جمهورى اسلامىِ اسمى، با جمهورى اسلامىاى که از ارزشها و هدفهاى اسلامى صرفنظر کند، با جمهورى اسلامىاى که دیگر اسمش یک دروغ خواهد بود، آمریکاییها حاضرند آشتى کنند و همکارى نمایند؛ اما با جمهورى اسلامىاى که ارزشهاى اسلامى را بهصورت حیاتىترین خواستههاى خود در دست بفشرد و از آن صرفنظر نکند، دلشان صاف نیست و نخواهد شد.» درست در همین سالها بود که بیل کلینتون، میز ریاست جمهوری ایالات متحده را بر عهده داشت و اتفاقا در دورهای که برخی از افراد و جریانهای سیاسی داخلی، خوشباورانه صحبت از سرگیری روابط ایران و آمریکا میکردند، تحریمها و فشارهای اقتصادی و سیاسی جدید بر ایران آغاز شد. در دوران همین رئیسجمهور دموکرات آمریکا بود که سیاست «مهار دوجانبه» به اجرا در آمد. دو سال بعد، کلینتون کلیه شرکتهای آمریکایی را از مبادلهی اقتصادی با ایران منع کرد. بعد از آن نیز قانون «داماتو» و قانون «تحریم ایران و لیبی» به تصویب رسید. هدف از اجرای همهی این قوانین و طرحها، جلوگیری از افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی ایران بود آنچنانکه رهبر انقلاب در دیدار 29 بهمنماه 93 چنین فرمودند:
هدف اصلی از مذاکرات، لغو همهی تحریمها و به تبع آن گشایش اقتصادی و حل مشکلات معیشتی مردم است. اما گفتهاند و درست هم گفتهاند که در عالم سیاست نباید همهی تخممرغها را در یک سبد چید. سیاستمدار چیره و زبردست آن کسی است که برای حل یک «مسئله»، چندین «راهحل» داشته باشند.
«از بعد از تمام شدن جنگ، یعنی از سال 67 که هشت سال دفاع مقدّس تمام شد، یک برنامهریزیِ عمومیِ قدرتهای استکباری وجود داشت برای اینکه نگذارند ایران اسلامی تبدیل بشود به یک قدرت اثرگذار اقتصادی در منطقه؛ سعی کردند، روی این کار کردند. خب، جنگ که تمام شد، ما شروع کردیم به برنامهریزی برای مسائل اقتصادی و پیشرفتها؛ مشغول برنامهریزی شدیم؛ اینها فهمیدند که اگر جلوی ایران را نگیرند، اگر چنانچه اخلالگری نکنند، دخالت نکنند، مزاحمت نکنند، ایران اسلامی با تواناییهای خود - که آن روز سایهی وجود شریف امام بزرگوار هم بر سر ما بود و حیات مبارک ایشان ادامه داشت - با تکیهی به اسلام، با تکیهی به مردم، تبدیل خواهد شد به یک قطب اقتصادی منطقهای و روی اقتصاد منطقه و اقتصاد بینالملل اثر خواهد گذاشت، [لذا] برنامهریزی شد برای اینکه نگذارند.»
دوم. به نظر میرسد اصلیترین هدف مقامات آمریکایی از مذاکرات با ایران، «تغییر رفتار» ایران است نه مسئلهی هستهای. بنابراین پروندهی هستهای «فرع» است و تغییر رفتار ایران «اصل». پس آمریکاییها دنبال توافقی هستند که از طریق آن بتوانند رفتار ایران را تغییر دهند. توماس فریدمن، نویسندهی معروف «نیویورک تایمز» نیز در مصاحبهای به این موضوع اشاره کرد و گفت: «به نظر من با توافقی که اوباما با ایران بر سر مسئلهی هستهای انجام میدهد امکان این تغییر در داخل ایران فراهم میشود. البته من نمیخواهم در این خصوص پیشگویی انجام دهم اما دست کم این امکان وجود دارد که با این توافق، مشارکت ایران در مسائل جهانی بیشتر شود و در نتیجه آن تغییراتی در داخل ایران رخ دهد.»
به همین دلیل و مواردی از همین دست است که آمریکا به مذاکرات با ایران نیاز دارد. اولا آنکه اوباما یکی از معدود رؤسایجمهوری است که تاکنون از خود «میراث» ی بر جای نگذاشته است و حال، به سرانجام رساندن توافق هستهای با ایران، میتواند بهترین میراث اوباما در سال پایانی دولت وی باشد. ثانیا اینکه آمریکا گزینهی دیگری غیر از «مذاکره» ندارد. حملهی نظامی بهعنوان آلترناتیو مذاکره، تنها گزینهی محتمل دیگر آمریکا است که با توجه به بحرانهای عدیدهای که در حال حاضر آمریکا گریبانگیر آنها است، و نیز با توجه به برآوردهای واقعبینانهای که آمریکاییها از توان نطامی و دفاعی ایران دارند، کاملا غیرمعقول و هزینهزا است. کمااینکه باراک اوباما سال گذشته، در سخنرانی خود در دانشکدهی نظامی وستپوینت به این نکته اشاره کرد که راهبرد جدید آمریکا، پرهیز از «مداخلهی مستقیم» (یعنی درگیری نظامی) در سایر کشورها و استفاده از بازیگران نیابتی و منطقهای است.
[*] راهکار جایگزین برای حل مسئله
تا اینجا مشخص شد که گره پروندهی هستهای ایران در کجاست، حال باید به این پرسش پاسخ داد که پس چارهی کار چیست؟
میدانیم که هدف اصلی از مذاکرات، لغو همهی تحریمها و به تبع آن گشایش اقتصادی و حل مشکلات معیشتی مردم است. اما گفتهاند و درست هم گفتهاند که در عالم سیاست نباید همهی تخممرغها را در یک سبد چید. سیاستمدار چیره و زبردست آن کسی است که برای حل یک «مسئله»، چندین «راهحل» داشته باشند. حال اگر بپذیریم که مهمترین و بزرگترین مسئلهی حال کشور، اقتصاد است، به نتیجه رسیدن مذاکرات، صرفا یکی از راهحلها (آن هم به اذعای کارشناسان، نه چندان مهم) برای حل این مشکل است. اما حل مشکلات اقتصادی کشور راهحلهایی دیگری هم دارد که اتفاقا در دسترستر و سهلالوصولتر از به نتیجه رسیدن توافقات و دل بستن به «نقطههای خیالی» است. «مقاومسازی اقتصاد» و «ساخت مستحکم درون»، مهمترین راهکارهای مطمئن و کارآمد است که میتواند بهعنوان آلترناتیو توافق هستهای نقش ایفا کند.
چندی پیش، روزنامهی «لس آنجلس تایمز» در گزارشی به همین موضوع پرداخت و اشاره کرد: «این درست است که تحریمهای تحمیلی واشنگتن، اروپا و شورای امنیت سازمان ملل در رساندن ایران به میز مذاکره نقش حیاتی داشتهاند اما این به آن معنا نیست که فشار اقتصادی و مالی به اندازه کافی قدرتمند است که تهران را مجبور به یک توافق کند. ایران از کاهش فروش نفت، کاهش ارزش پول، کسری بودجه و محدودیتهای بانکی و مالی در حال صدمه دیدن است. اما ظرفیت ایران برای مقاومت در برابر درد اقتصادی و مشارکت در آنچه رهبر عالی ایران آن را «اقتصاد مقاومتی» میخواند- مقاومت در برابر تحریمها و فشارهای اقتصادی خارجی- بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما تصور کنیم.»
به نظر میرسد یکی از دلایل انتخاب هوشمندانهی شعار سال به نام «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» از سوی رهبر انقلاب برای پیشبرد این اهداف باشد. شرایطی که در آن دولت و ملت در کنار هم، بستر لازم برای «قوی شدن» هرچه بیشتر کشور را فراهم کنند.
در مراسم تجلیل از خانواده شهدای هسته ای کشور که با حضور سردار نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفین در مجتمع آیههای مشهد برگزار شد، از گزاره برگ مردمی ملت ایران برای مذاکرات هسته ای که خطاب به مردم جهان و تیم مذاکره کننده است، رونمایی شد.
متن این بیانیه به شرح ذیل می باشد:
«بسم الله الرحمن الرحیم
تعالی و پیشرفت کشور در سایه ی اسلام و تامین امنیت ، رفاه و آسایش مردم از اهداف همیشگی نظام اسلامی است.
همه می دانیم که امروزه پیشرفت کشور ها در ابعاد مختلف و تامین رفاه مردم از جمله در تولید انرژی پاک و سالم،افزایش محصولات کشاورزی، رقابت پذیری تولیدات صنعتی، درمان بیماری های صعب العلاج، توسعه سلامت و بهداشت و دستیابی به علوم و فناوری های نو و ... مستلزم در اختیارداشتن فناوری هسته ای است.
ملت ایران با هوشمندی این نیاز را درک کرد . نخبگان و دانشمندان زیادی دست بکار شدند و با وجود تمامی تحریم های علمی و فنی و اقتصادی با خون دل های فراوان ، هزینه های زیاد و تقدیم شهدایی بسیار ارزشمند بالاخره به این فناوری دست یافتیم.
مستکبران حسود و تمامیت خواه که نمی توانند پیشرفت ملت ها را ببینند در صدد سنگ اندازی برآمدند و اقدامات ظالمانه ای را علیه ملت ایران تدارک دیدند تا راه را بر پیشرفت ما ببندند. صدور قطعنامه های مکرر ، اعمال تحریم های غیر قانونی و ترور دانشمندان هسته ای از جمله این مظالم است.
رهبری هوشیار و حکیم انقلاب اسلامی با نرمش قهرمانانه برای اتمام حجت به دشمنان و از بین بردن بهانه های آنان مسیر مذاکره را گشودند . اما 12 سال مذاکره و گفتگو و باز گذاشتن درب مراکز هسته ای به روی انواع نظارت ها و کنترل ها و دادن انواع امتیازات تا کنون ثابت کرده است که دشمن به دنبال حل مسأله نیست و اهداف دیگری در سرمی پروراند.
عهدشکنی های مکرر آمریکا در طول مذاکرات هسته ای بویژه طی دوسال گذشته همچنین در قرارداد الجزایر، در مذاکرات مربوط به افغانستان و عراق و معاهدات آمریکا با دیگر کشورها مثل لیبی، کره شمالی تعهدات تجاری با چین و حتی قرارداد سالت 2 با روسیه ثابت می کند. همانگونه که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب اسلامی، رئیس محترم جمهور و وزیرخارجه رسماً اعلام کرده اند آمریکا عهد شکن و کاملاً غیر قابل اعتماد است.
آنها حتی در مذاکرات اخیر هم نارو زدند و با وجود اینکه هیئت ایرانی با صرفنظر کردن از بعضی حقوق امتیازات مهمی را به آنها داد، آن نمک نشناس ها با انتشار گزاره برگ آمریکایی زیر همه توافقات زدند و همانطور که وزیر خارجه ایران گفت: فکت شیت آمریکایی دروغ است.
این واقعیت های غیر قابل انکار ایجاب می کند که همیشه مراقب حیله آمریکای عهد شکن باشیم. آنها بارها نشان داده اند که اگر در قراردادی امتیازات را بدهیم و دریافت امتیازات متقابل را به شرط و شروط و یا زمان آینده موکول کنیم، قطعاً زیر تعهد خود خواهند زد لذا تنها راه اطمینان بخش این است که تبادل امتیازات بین طرفین همزمان باشد و به آینده و شرط و شروط موکول نشود.
در همین ارتباط و برای اطمینان از نتایج مذاکرات ما وظیفه خودمان می دانیم که گزاره برگ ملی خود را در مقابل گزاره برگ جعلی آمریکا منتشر کنیم تا همه مردم جهان واقعیت را بدانند و معلوم باشد که اگر مذاکرات به نتیجه نرسید مقصر آمریکاست.
گزاره برگ ملی هسته ای
ما ملت ایران با تأسی به رهبر حکیم خود و با تاکید بر مواضع صریح دیگر مقامات عالی کشور با انتشار این گزاره برگ ملی، شرط هرگونه توافق هسته ای را رعایت اصول زیر می دانیم:
اصل یک: تمام تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران باید یکجا و همزمان با امضاء توافقنامه کاملاً لغو(نه تعلیق) شود.
اصل دوم: دستاوردهای هسته ای در حد نیازهای واقعی کشور باید حفظ و تقویت شود.
اصل سوم: هیچ مانعی برای استمرار تحقیقات و پیشرفت های علمی و فنی در امور هسته ای و هیچ محدودیتی برای دانشمندان مربوط وجود نداشته باشد.
اصل چهارم: هیچ نظارتی فراتر از مقررات و عرف بین المللی اعمال نشود.
اصل پنجم: هیچ گونه نظارت و اعمال محدودیت بر نیروهای مسلح و مراکز نظامی و امنیتی پذیرفته نیست.
اصل ششم: توافق هسته ای باید بازگشت پذیر باشد و در صورت نقض عهد دشمن ما هم بتوانیم به شرایط قبل از توافق برگردیم.
ما اعلام می داریم منافع و عزت کشور و شش اصل فوق باید در توافقنامه هسته ای رعایت شود وگرنه مصداق توافق بد است و یک قرارداد تحمیلی، استعماری و غیرقانونی و نامشروع است و هیچ کس از طرف ملت ایران اجازه امضای قراردادی بدون رعایت اصول 6 گانه فوق را ندارد.»