یکی از مهمترین مباحثی که پس از انقلاب اسلامی ایران به ویژه چند سال اخیر مورد توجه جدی اساتید و نظریه پردازان علوم انسانی قرار گرفته، امکان احیای تمدن سازی اسلامی است. ظهور انقلابی مبتنی بر اسلام و شکلگیری حکومت دینیِ برآمده از مردم، منجر به ایجاد گفتمان تمدنی ایرانی و اسلامی در قالب تمدن نوین برخاسته و آمیخته از این دو تمدن شد. اسلامگرایی را میتوان پایهی اصلی گفتمان ایران پس از انقلاب دانست. در یادداشت حاضر، ضمن بررسی ارکان کلیدی هویتبخش به انقلاب اسلامی ایران به مبانی احیای گفتمان اسلامگرایی و بازتولید هویت در جهان اسلام و عوامل تداوم این رویکرد میپردازیم .
از منظر مقام معظم رهبری در مسیر رسیدن به تمدن نوین اسلامی پنج گام؛(ایجاد انقلاب اسلامی، استقرار نظام اسلامی ، ایجاد دولت اسلامی ، ایجاد کشور یا جامعه اسلامی ، شکلگیری تمدن اسلامی) پیش روی است که در شرایط کنونی بهواسطه پیروزی انقلاب اسلامی، در شرایط کنونی چهار گام اساسی را پشت سر گذاشته و تا حدود زیادی هم توانسته برای احیای هویت اسلامی و تمدن سازی گام بردارد. حال با پذیرش تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران، این سؤال مطرح میشود که مؤلفههای فرهنگی یا قدرت نرم وتاثیرگذاری انقلاب اسلامی چه عناصری است که کمک میکند که انقلاب اسلامی دیگر ملل اسلامی را نیز با خود همراه کرده تا بتواند به بار دیگر دنیای اسلام را بهروزهای شکوه فرهنگ و تمدن برساند.
از سوی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که انقلاب اسلامی در شرایط کنونی و معادلات جهانی در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی با چالشهای متعددی مواجه گشته که باید جوابهای مطلوب بدانها داده شود که در همین راستا در قالب یادداشتهای به این موضوعات خواهیم پرداخت.
تمدن سازی نوین اسلامی:
" نظام سازی" و "تمدن سازی" اسلامی را میتوان بهوضوح در اندیشه انقلاب اسلامی و امام خمینی رؤیت نمود. از سوی دیگر مقام معظم رهبری نیز از همان ابتدای دوران رهبری خود تا امروز بارها و بارها بر همان اهداف انقلاب اسلامی که از زبان رهبر کبیر انقلاب مطرحشدهاند تصریح داشته اند. "اگر ما امام را دوست داریم باید راه و درس او را زنده نگهداریم و هدفهایش را، هدفهای حقیقی و اصلی انقلاب بهحساب آوریم و به سمت آنها حرکت کنیم و هدف دیگری از خودمان درست نکنیم. هدفهای امام(ره) مشخص و روشن است و احتیاج به کار زیاد ندارد".حال اگر بناست که بهسوی تمدن سازی نوین اسلامی حرکت کنیم و در هزاره سوم که از مدرنیسم بهسوی پستمدرنیسم درحرکت هستیم چه الگوها و مبانی میتواند کمک کند؟ آیا تمدن اسلامی در متن خود شاخصهای را در اختیار انسان مدرن قرار میدهد که بتواند از عهده چالشهای عمده مادی، فرهنگی بربیاید تا بتواند در سنجش افکار عمومی جذابیت ایجاد کند و به عبارتی برای قشر امروز نیازهای خود را در آن ببیند؟
انقلاب اسلامی برگرفته از اسلام است، اگر اسلام بر اساس مبانی حقیقی و انقلاب نیز بر اساس مبانی حقیقی و بهدوراز هرگونه تفسیر غلط، طرح گردد، مبانی معنوی و فرهنگی را در این حوزه در اختیار میگذارد. مهمترین ارکان و مبانی اسلام که میتواند بهعنوان شاخصهاف انقلاب اسلامی را در مسیر رسیدن به تمدن نوین اسلامی یاری کند عبارتند از: خردورزی، علم محوری، اخلاق، حقوق، ایمان به هدف، تلاش، احاطه بر دو حوزه نرم افزاری و سخت افزاری، طرد تفکر ایدئولوژی زدایی از تمدن اسلامی، پرهیز کامل از تقلید و تلاش برای نوع آوری، ضرورت تفسیر دینی از زندگی، ضرورت اجتناب از سطحینگری و تحجر و سکولاریسم پنهان، ضرورت سلیقه سازی از طریق هنر...برخی از این شاخصها را با تفصیل بیشتری بیان میکنیم؛
الف.عقلانیت و خردورزی:
یکی از محورهای اساسی از ارکان و مبانی تمدن نوین اسلامی، عقلانیت و خردورزی است. عقلانیت یعنی نیروی خرد انسان را استخراج کردن و آن را بر تفکرات و اعمال انسان حاکم قرار دادن. برای تشکیل مدینه فاضله و امت واحده اسلامی و تمدن بزرگ اسلام، باید عقل را معیار و ملاک قرار بدهیم. اولین کار در این راستا آن است که تقویت نیروی عقل و خرد در جامعه انجام بگیرد. عقلانیت به معنای محافظهکاری، مسامحه و تساهل نیست.
پ.اخلاق:
یکی از چالشهای عمده دنیای امروز چه در مبانی فکری مکتبهای مادی و چه در پیروان ادیان آسمانی، مباحث مرتبط بااخلاق است.انسان امروزی با بسیاری از چالشهای اخلاقی مواجه گشته است. بهگونهای که مقام معظم رهبری، بهعنوان مبانی کارگشای تمدن نوین اسلامی، تأکیددارند: اسلام خردورزی، اخلاق و حقوق را مایه اصلی فرهنگ صحیح میداند و ما نیز باید بهطورجدی به این مقولات بپردازیم وگرنه پیشرفت اسلام و تمدن نوین اسلامی شکل نخواهد گرفت.
ث.مغالطه ضرورت ایدئولوژی زدایی از تمدن اسلامی
امروزه بسیاری از جریانهای روشنفکری و شبه روشنفکری اشاره میکنند که جامعه را با ایدئولوژی و مکتب نمیشود اداره کرد، اما تمام تجربیات تمدن ساز، نشان میدهد که مکتب، هدایتکننده و ادارهکننده حرکات عظیم اجتماعی است و بدون داشتن مکتب و ایدئولوژی، و بدون «ایمان و تلاش و پرداخت هزینههای لازم»، هیچ تمدنی امکان تحقق نمییابد. البته برخی کشورها، بدون ایمان به مکتبی خاص، مقلد تمدن غرباند. اینها ممکن است به پیشرفتهای صوری نیز برسند، اما زیانهای بیانتهای ذلت تقلید، آنها را دچار آسیبهای جدی میکند و ریشه آنها را از بین میبرد؛ بنابراین اگر طوفانی بپا شود توانایی استقامت ندارند.
انقلاب اسلامی و احیای هویت اسلامی:
اگرچه بیداری و احیاگری اسلامی در میان علما و اندیشمندان اسلامی اهل سنت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد و از حدود یک قرن قبل اندیشمندانی همچون سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده در جهان اسلام ظهور کردند که ندای بازگشت به اسلام و تقابل بافرهنگ غرب را سر میدادند و در این مسیر نهضتها و گروههایی نیز شکل گرفت ولی پیروزی انقلاب اسلامی به همه مسلمانان به اثبات رساند که مسئله بازگشت به اسلام تنها یک خیال و نظر نبوده بلکه میتواند واقعیت هم داشته باشد. میتوان ادعا کرد که اولین بازتاب پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم اقتدار آن در مواجهه با بحرانها و توطئههای گوناگون و بهخصوص در تقابل با دنیای قدرتمند غرب بود که روزبهروز بر امید و اعتماد مسلمانان جهان افزوده و آنها را نسبت به بازگشت به عصر طلایی اسلام امیدوارتر کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که ادیان بهویژه دین اسلام باگذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نهتنها به پایان راه خود نرسیدهاند بلکه مجدداً بهعنوان مهمترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگری مطرح میباشند و دنیایی را که بهسوی مادیات با سرعتی زیاد درحرکت بود به ناگهان متوقف نموده و دریچهای از قدرت معنویات و اعتقادات دینی و مذهبی گشوده و بهویژه نسل جوان رویگردان از ایدئولوژیهای ماتریالیستی را به آغوش اسلام بازمیگرداند.
تلاش و برنامههای غرب تا پیروزی انقلاب اسلامی، صرف این شده بود تا ریشههای اسلام در جوامع مختلف خشکانده شده و مفاهیم و آموزههای آن تقلیل یابد. بر همین اساس دائماً بر این نکته تأکید میشد که باید اسلام را در صفحات تاریخ جستجو نمود چراکه دیگر اثری از آن در جوامع باقی نمانده است. مهمترین تأثیر انقلاب اسلامی بر احیای ارزشها و آگاهیهای اسلامی، القای تفکر اسلام سیاسی بود. اسلامی که بهزعم بسیاری در صفحات کهن تاریخ فرتوت شده و از اذهان رخت بربسته بود.
بنابراین انقلاب اسلامی، به چند قرن خمودگی و انحطاط تمدن اسلامی خاتمه داده و موجب بروز نوعی بیداری و احیاگری اسلامی آنهم بر پایه بازگشت به ایدئولوژی و مکتب اسلام گردید و بازار همه ایسم مای وارداتی اعم از ناسیونالیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم و... را کساد نموده و بهجای آن و بهویژه در نسل جوان نوعی شیفتگی و بازگشت به افکار و اندیشه مای اسلامی به وجود آورد. پس از انقلاب اسلامی، دولت مای اسلامی، به درجات متفاوتی احساس کردهاند که برای بقا و دوام خود نیازمند نوعی مشروعیت دینی و مردمی هستند و هر دولت، به شکلی برای رفع این نیاز واکنش نشان داده است.
اما نکته کلیدی در این میان این است برای حرکت تمدن نوین اسلامی در مسیر صحیح، چالشهایی مانند فرهنگ مهاجم غربی و اختلافافکنی در میان مسلمانان، و موانعی چون مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جوامع مسلمان و عدم توجه به عقلانیت دینی وجود دارد که مسیر تمدن سازی را با مشکلات جدی مواجه ساخته است که در یادداشتهای بعدی بدانها خواهیم پرداخت.
محمدجواد ابطحی عضو فراکسیون ولایت مجلس در گفت وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجو، با اشاره به واکنش دولت نسبت به نامه 40 تن از نمایندگان خانه ملت درباره اقدامات مبهم مالی حسین فریدون، اظهار داشت: ما با این نامه از روحانی خواستیم تا هرچه سریع تر این مشکل را حل کند و حاشیه هایی که به وجود آمده بیش از این گسترش پیدا نکند.
وی با بیان اینکه فکر می کنم روحانی ضمائم موجود در این نامه را ندیده و یا ان را دریافت نکرده باشد، افزود: این نامه، یک نامه صرف نبود بلکه دارای ضمائم و پیوست هایی بود که در ان مدارک و اسناد گفته هایمان را ارجاع داده بودیم. بهتر بود دولت آن ها را بررسی می کرد و سپس نظر خود را ارائه می داد.
ابطحی افزود: معتقدم روحانی و تیم همراهش بیش از حد سرنوشتشان را به سرنوشت آقای فریدون گره می زنند. انسان ها با هم فرق می کنند. ممکن است در یک خانواده برادران باهم متفاوت باشند. ما از آقای روحانی می خواهیم از آن جایی که حقوق دان هستند به این مسئله رسیدگی کنند.
«شاید روحانی به دلیل خستگی تمایلی به ادامهی کار نداشته باشد.» اینها را روز گذشته محمدرضا عارف در نشست خبری گفت؛ در پاسخ به خبرنگاری که از وی دربارهی حرف و حدیثها درخصوص کاندیداتوری یا عدم کاندیداتوری آقای رئیسجمهور در سال 96 پرسیده بود. همزمان اما نوبخت معاون رئیسجمهور در پاسخ به خبرنگاری که از وی دربارهی علت عدم تمایل به ادامه همکاری وزرای بهداشت و اقتصاد پرسیده بود، گفت: «بهتر است دلیل این موضوع را از خود آنها بپرسید؛ احتمالاً خسته شدهاند.» ماجرا چیست؟ دولتمردان تدبیر و امید چرا کم آوردند؟ خستگیهای آنان چه بلایی سر مُلک و مملکت آورده است؟
طیبنیا: خستهام؛ امکان ندارد بمانم
«بمانم که چه؟ میروم دانشگاه درسم را میدهم، انتقادم را میکنم، کارهای پژوهشیام را پیش میگیرم، حقوقم هم بیشتر است، فحش هم کمتر میخورم» اینها را روز دوشنبه «شرق» از حاشیهی گفتوگوی اختصاصیاش با طیب نیا منتشر کرد. خبرنگار این روزنامه در حالی که وزیر اقتصاد را حسابی خسته و شکسته توصیف میکند، از قول وی میافزاید: «در دولت بعدی نخواهم ماند. امکان ندارد.»
نقل قولهای «شرق» اما خیلی زود صدای دولتیها را درآورد؛ روایت خستگیهای بالاترین مقام اقتصادی تدبیر و امید آنقدر سنگین بود که تکذیبیه صادر کنند. روابط عمومی وزارت اقتصاد به این ترتیب مقدمهی مصاحبه را «غیررسمی»، «تحریف شده» و «ناقص» اعلام کرد.
خستگیهای آقای وزیر برای چیست؟
کنترل تورم، این احتمالاً بلندترین دیوار دستاوردهای دولت است؛ دیواری که حالا همه میخواهند روی آن یادگاری بنویسند. همین دستاورد نیمبند اما حسابی دستخوش سؤال و احتمالات است؛ حالا حتی اقتصاددانان حامی دولت هم آمار و ارقام فضایی دولت روحانی را زیرسؤال میبرند. آرمان روز دوشنبه در اینباره نوشته بود: «دولت، آمار تورم نقطه به نقطه دی را 6/9 درصد اعلام کرده است، اما مبنای محاسبه مشخص نیست. آمار بانک مرکزی میگوید که مواد غذایی به نسبت دی سال گذشته افزایش قیمتی در حدود 24 درصد داشتهاند، قیمت برنج 45 درصد، گوشت سفید 22 درصد، گوشت قرمز 29 درصد، قند و شکر 29 درصد و حبوبات حدود 20 درصد افزایش پیدا کرده است. اگر بر اساس خرید خانوارها و بدون در نظر گرفتن نفت، تورم را محاسبه کنیم، نه تنها تورم کاهش نداشته، بلکه افزایش داشته است.»
حق دارد خسته باشد آقای وزیر؛ سیاستهای ضدتورم وزارتخانهی متبوعش حالا دستفرسود اماها و اگرها است؛ آن هم سیاستهایی که طیبنیا میگوید عمری پای آنها گذاشته: «ببینید من سیوچند سال از عمرم را در اقتصاد و پایه تحصیلم را هم روی «تورم» گذاشتم. پایاننامه فوقلیسانس، دکترا و مقالاتم هم درباره تورم است اما زمانی که میخواهم راجع به تورم حرف بزنم، میگویم: شاید... ممکن است... احتمالاً... نمیتوان هیچگاه دراینباره با اطمینان سخن گفت.»
قاضیزاده: همسرم هم میگوید برو!
قاضیزاده هم خسته است؛ وزیر بهداشت متمول دولت روحانی بارها اعلام کرده تمایلی برای ادامهی وزارت ندارد. همین تازگیها به شهروند گفته دیگر حتی همسرش هم اصراری برای ماندن در وزارتخانه ندارد. هاشمی خسته است؛ از سنگها و از گرهها؛ از اینکه نتوانسته علیرغم آن همه تبلیغات کار دندانگیری انجام دهد. آقای وزیر گفته: «همسرم هم فکر میکند کاری که باید انجام میدادم یا حرفهایی که باید میزدم را زدم و انجام دادم. واقعیت این است که توقع ما این بود که بالاخره بخشی از این گرهها و سنگهایی که پیش پای ما هست، بهراحتی برداشته میشد چون قابل برداشتن بود و ما با سرعت بیشتری میتوانستیم کارنامه موفقتری به جا بگذاریم، که نشد.»
نشد؛ قاضیزاده حق دارد. طرح تحول نظام سلامت احتمالاً انتهای هنر او بود؛ طرحی که میخواست با تزریق بودجههای آنچنانی به طور مقطعی هم که شده اندکی از آمال و دردهای خلقالله بکاهد. شاهکار آقای وزیر اما همچنان چشم به راه رفع تحریمها و گشایشاتی است که قرار بود سربند برجام از راه برسد. پول نیست؛ حتی اگر آقای وزیر غُر بزند، گلایه بگذارد و استعفا کند. حالا او مجبور است هر تریبونی که پیدا میکند در اطراف و محاسن این طرح مبالغه کند. روز گذشته هم در مشهد در مراسم انتخاب این شهر به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام ادعا کرده حاضر است طرح را به دیگر ملل جهان صادر بکند! و گفته برخی زوار اساساً برای استفاده از خدمات این طرح به مشهد سفر میکنند و چهها! مُشک آقای وزیر بو ندارد؛ چاره چیست؟
حالا وزیر بهداشت مجبور است برای سرپا ماندن طرحی که با هزار امید و آرزو ساخته بود، به دل بیمهها بزند. نبرد قاضیزاده با وزارت کار بر سر سرمایههای تأمین اجتماعی و بیمهها این روزها «تَن به تن» شده است. آنقدر که سیاری معاون وزیر او را به «مختار» تشبیه کرد که رویاروی وزارت کار ایستاده و تنها شمشیر میزند!
مردم اما قربانیان اصلی این خستگیها هستند؛ دولتی که نه آنقدر جوان است که بتوان به ابتکار و انگیزههایش خوش بود، نه آنقدر بانشاط که بتوان برای رفع مشکلات معیشتی روی آن حساب کرد. از روحانی گرفته تا وزرایش؛ همه خسته اند. این همان معنایی است که روز گذشته از عارف گرفته تا نوبخت به آن اشاره کردند.