سیِ #دی ماه ،
صبح بود و هوا
آن هوای سیاه #تهران بود
ذهن ها پر #تب و #پریشان بود
ناگهان #شهر غرق #آتش شد
آتش بی امان #استانبول
با تمام توان #زبانه کشید
طرحی از آتش و #جنازه کشید
#سرخ رنگ و #سیاه و #نارنجی
نقش یک #مرد پاره پاره کشید
شهر آکنده از غم و کینه
کینه از هر چه آتش و #آهن
#قلب از شعله های #غم در سوز
شهر بی مرد و بی #دلاور شد ...
عده ای مرد زیر این #آوار
عده ای مرد در #حلب بودند
تازه #داماد و حجله ی آتش
سایه ی #گرم یک #پدر ،
یک مرد ...
سوختند و به #آسمان رفتند ...
آتش اما ز شعله اش ترسید !
با خودش گفت :
من چه بی مهرم !
پیکر پاک چون #خلیل_الله
سوخت در شعله های پیکر من
آری از #خون پاک #ابراهیم
شهر پرشعله پر #گلستان شد
آن پدر رفت و #جان خود بخشید
پیکرش زیر خاک #پنهان شد ...
مطلب بعدی :
تفاوت حجاب و عفت در کلام رهبری (پست ثابت وبلاگ )